ما هنوز 4 نفر هستیم!!

بدون موضوع

شماره: 19511 یکشنبه 27 فروردین 1396

نویسنده : کورش شجاعی [email protected]

علی اکبر پانزده ماهه شده، ابوالفضل پسر بزرگ خانواده نیز حالا 2.5 ساله و بسیار بازیگوش شده، مادر جوان با مهربانی و متانت و صبر فراوان فرزندانش را می پروراند.

روزی که پدر جوان آهنگ سفر کرد، ابوالفضل تنها 15 ماه سایه پر مهر و آغوش گرم و لبخندهای دلنشین پدر را تجربه ای کودکانه کرده بود، علی اکبر اما تنها 3 روز بیشتر نداشت که پدر عازم شد، یک ماه بعد مهدی (جواد) از حریم حرم زینب کبری دخت گرانقدر مولا به آسمان پر کشید و حالا این روزها که جای پدر خالی است ، ابوالفضل هر از گاهی ، بهانه پدر می گیرد ، در آینده ای نزدیک حتما کودکانه های «پدرخواهی» علی اکبر نیز شروع می شود، مادر جوان خانه کوچک اما پر مهر و صفای خود و مهدی عزیزش را همیشه و همچنان پر از یاد و مهر و خاطره  همسر و پدر فرزندانش نگاه داشته، در گوشه ای از اتاق عکس دل انگیز مهدی جلوه گری می کند، در گوشه ای دیگر ویترین کوچکی از لوازم و لباس رزم ، عطر و پیشانی بند یا فاطمه و یا زینب و کارت های شناسایی و ... مهدی به سادگی هرچه تمام تر چیده شده. مادر جوان، این همسر بزرگوار شهید مدافع حرم مهدی محمدی مفرد در دیداری که با چند تن از همکاران به مناسبت روز پدر با ایشان داشتیم می گفت: وقتی مهدی به خواستگاری من آمد گفت من در موقع دفاع مقدس کوچک بودم و نتوانستم دینم را ادا کنم اما شما فکر کن که به یک «شهید» می خواهی بله بگویی!من هم آگاهانه و از سر عشق بله گفتم و هنوز و همچنان تا پای جان بر عهدی که با مهدی عزیز بستم ، وفادارم، عهدی که با هم بستیم تا فرزندانمان را مسلمان واقعی، محمدی و علوی و حسینی پیرو ولایت تربیت کنیم من هم تا پای جان بر آن عهدمان وفا دارم به لطف خدای شهیدان تلاش می کنم یاد ، خاطره و راه مهدی عزیز را در خانه زنده نگاه دارم و فرزندانم نه تنها هیچ گاه پدر و راه روشن او را فراموش نکنند بلکه به لطف خداوند در همان مسیر روشن حرکت کنند، برای همین است که من همچنان بر این باورم که ما هنوز چهار نفر هستیم گرچه جای مهدی عزیز خالی است.

 

برچسب‌ها: مدافعین حرم, حضرت زینب

 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۶ساعت 11:40  توسط کورش شجاعی  |